« الممتع فی التصریف»، اثرى است در تصریف که در آن به بحث درباره حروف زاید، ساختمان افعال و اسماء، ابدال، قلب و ادغام، به روش استدلالى پرداخته شده است.
« الممتع فی التصریف»، اثرى است در تصریف که در آن به بحث درباره حروف زاید، ساختمان افعال و اسماء، ابدال، قلب و ادغام، به روش استدلالى پرداخته شده است.
معرفی کتاب شرح نظام بر شافیه ابن حاجب و نویسنده آن
نظام اعرج نیشابورى
نظام الدین حسن بن محمد بن حسین خراسانى نیشابورى معروف به نظام اعرج متوفاى بعد از 728 ق 1328 م از حافظان و مقریان صاحب نام دنیاى اسلام. گویند خاندان و قبیله او در دیار قم مى زیستهاند، امّا او در نیشابور به دنیا آمده و در آنجا پرورش یافته است. فضل، ادب، تحقیق، تبحّر، دقت نظر و جودت قریحه او در میان متأخرین مشهور بوده است. وى در علوم عقلى صاحب نظر بوده و در فنون زبان و ادبیات عرب دستى توانا داشته است. درباره او نوشتهاند که بسیار پرهیزکار و پارسا و اهل تصوّف بوده و برخى او را به تشیع منتسب دانستهاند. رویکرد صوفیانه وى در تألیفات او بویژه تفسیرش به روشنى هویداست. و نیز از دیباجه تفسیرش به حسب ظاهر عدم تشیع وى ثابت میشود. وى در عقیده شهرت به مذهب شافعى اشعرى دارد.
تألیفات
از وى آثار بسیارى بر جاى مانده است که مهمترین آنها کتاب
1- غرائب القرآن و رغائب الفرقان است.
دیگر تألیفات وى عبارتند از:
2- اوقاف القرآن
3- البصائر فى مختصر تنفیح المناظر
4- تفسیر التحریر که شرح تحریر مجسطى خواجه نصیر طوسى است.
5- لب التأویل در تفسیر قرآن
6- توضیح التذکرة که شرح تذکره خواجه نصیر طوسى در علم هیئت بوده است.
7- رسالهاى در حساب و به زعم
بعضى« خلاصة الحساب» شیخ بهایى از همین رساله اخذ شده است
8- شرح شافیه ابن حاجب در علم صرف معروف به شرح نظام.
9- ترجمه فارسى قرآن البته در بعضى نسخ تفسیر، عبارتى از مفسر نقل گردیده که اتمام آن را اوائل صفر سال 730 هجرى در دولت آباد هند، نشان میدهد.
شرح النظام على الشافیة:
« شرح النظام على الشافیة» شرح عربى کتاب« الشافیة» ابن حاجب میباشد.
محمد زکى جعفرى ادیب دره صوفى، به توضیح و تبیین مشکلات این شرح پرداخته و اسم آن را« تبیین المرام من مشکل شرح النظام» گذاشته و همراه با این اثر، عرضه کرده است.
اثر وى، همانطور که از نامش پیداست، مربوط به حل مشکلات کتاب« شرح النظام» بوده و به گفته خود او، طولانى کردن واضحات نیست. وى در این اثر، به شرح حال افراد، اسناد اشعار به قائلینش، مراجعه به شرحهاى دیگر شافیه و ذکر نکات آنها در این تعلیقه، پرداخته است.
وى در ابتداى کتاب، مقدمهای را ذکر نموده و در آن، به اهمیت علم صرف بین سایر علوم زبان عربى اشاره کرده و از جایگاه این علم نزد شیعه، سخن گفته است. همچنین به کتاب الشافیة و جایگاه آن در معاهد علمى و شروح آن اشاره نموده و اقدامات تحقیقى خود را در این کتاب ذکر کرده است. وى با آوردن عبارات شرح در بالاى صفحه و با توضیحات خویش در پاورقى، به تبیین مشکلات و حل آنها پرداخته است.
فهرست مصادر و مطالب در پایان کتاب آمده است.
منبع: نرم افزار جامع ادبیات عربی
رضی الدین محمد بن حسن استرابادی (درگذشته پس از ۶۸۸ق)، معروف به «فاضل رضی» و «شارح رضی»، و ملقب به «نجمالائمه» و «رضیالدین»؛ عالم امامی، ادیب و نحوی شیعی قرن هفتم است.
از آثار وی، شرح «شافیه» ابن حاجب در صرف، معروف به «صرف رضی»؛ شرح «کافیه» ابن حاحب در نحو، معروف به «شرح الکبیر» یا «شرح الرضی»؛ شرح «قصائد سبعه» ابن ابیالحدید؛ حاشیه بر «شرح تجرید العقاید الجدیده و الحاشیه القدیمه» است.
طاش کوپریزاده از عالمان متأخر اهلسنت به تشیع وی اشاره کردهاست.
تاریخ ولادت او معلوم نیست، اما از نسبت او به استرآباد، چنین برمىآید که او در این شهر زاده شده یا در آنجا زیسته است.[۱] اما بى شک وی در نجف اشرف سکونت داشته است، زیرا خود در شرح الکافیه، تصریح کرده است که کتاب را در آستان غروی (مرقد حضرت علی(ع) در نجف ) به پایان رسانده است.[۲] برخی احتمال دادهاند که مراد از آستان غروی، شهر مدینه باشد.[۳]
آگاهی از زندگانی او چندان اندک است که جلالالدین سیوطی (د ۹۱۱ق) گفته است: به هیچ نکتهای از شرح حال او دست نیافته و حتی نامش را نیز نمیداند.[۴] البته این سخن مایه شگفتی و تردید برخی منابع متأخر شیعی شده است.[۵]
مذهب
از میان منابع متأخر اهل سنت، فقط طاش کوپری زاده به تشیع او اشاره کرده، نکتهای از عقاید کلامی منسوب به او را نقل کرده است.[۶]
وفات
عدم ثبت شرح حال وی در مصادر قدیمی، باعث شده که در سال وفات او اختلاف شود، به نحوی که برخی آن را سال ۶۸۴ق و برخى دیگر ۶۸۶ق نوشتهاند.[۷] اما در آخر نسخه شافیه مورخ ۷۵۷ق، تصریح شده که کتاب در ۶۸۸ق به پایان رسیده است و این نکته ثابت مىکند که شیخ رضىالدین، لااقل تا این زمان حیات داشته است.[۸]
آثار
شیخ رضی الدین از دانشمندان شیعه در عرصه ادبیات عرب، صرف و نحو و بلاغت است. آثار علمی و ادبی خود را در نجف نوشته است. دو کتابی که موجب شهرت شیخ رضی شده است، شرح کافیه و شرح شافیه است. کتاب «شرح کافیه» در علم نحو و کتاب «شرح شافیه» در علم صرف است.[۹]
شرح الکافیه یا شرح الرضى على الکافیه؛ این اثر که در میان ۳۰ شرح، بهترین آنها شمرده مىشود، [۱۰] ظاهراً در اواخر عمر مؤلف (شاید در ۶۸۳ق) تألیف شده است.[۱۱] مؤلف - چنانکه خود میگوید - در آغاز به درخواست یکی از شاگردانش، خواسته است تا تعلیقاتی بر الکافیه ابن حاجب بنویسد. اما سپس به شرح جزئیات پرداخته و مطالب آن را گسترش داده است.[۱۲] این کتاب، شرح مبسوطی است بر مسائل نحوی که در آن به آراء و نظریات مختلف پرداخته شده است. اما مؤلفِ آن مانند ابن حاجب، بیشتر گردآورنده و مفسر آراء است تا صاحب نظریهای خاص. البته وی در جاهای مختلف کتاب، از خود استقلال رأی نشان میدهد و در بحث از مسائل نحوی، نظریات خود را نیز بیان و یا از دیدگاهی خاص دفاع میکند. در کتاب به آیات قرآن، احادیث نبوی و اشعار عرب، بسیار استناد شده است. اشعاری که شمار آنها نزدیک به هزار بیت است و در این کتاب مورد استشهاد قرار گرفته است، دستمایه عبدالقادر بغدادی در تألیف کتاب خزانه الادب واقع شده است، که شرح گستردهای بر شواهد شعری استرابادی است. پارهای از عبارات نهج البلاغه نیز در شرح استرابادی مورد استشهاد قرار گرفته است.[۱۳] همین جامعیت و شیوه بیان کتاب، سبب شده است که شرح الکافیه از دیرباز مورد توجه و ستایش ادیبان و نحویان قرار گیرد و به صورت کتابی درسی درآید.[۱۴] میرسید شریف جرجانی که خود بر این شرح تعلیقاتی نوشته است، در اجازه به یکی از شاگردانش -که عبدالقادر بغدادی آن را نقل کرده[۱۵] -،این شرح و مؤلف آن را سخت ستوده است وی در ضمن از تغییرات و خللهای راه یافته به متن کتاب و کوشش خود برای تصحیح و رفع نقایص آن یاد کرده است. شرح الکافیه، بارها در تهران (۱۲۷۱ق)، تبریز (۱۲۷۴ق)، استانبول (۱۲۷۵ق)، بولاق (۱۲۹۹ق)، لکهنو (۱۳۰۲ق)، قازان (۱۳۰۵ق) و قاهره (۱۳۰۵ق) به چاپ رسیده است.[۱۶] در ۱۹۷۵م نیز چاپ تازه و منقحی از این کتاب در ۴ جلد، به کوشش یوسف حسن عمر با نام «شرح الرضی علی الکافیه» در بنغازی منتشر شده است.
شرح الشافیه؛ شرحی است بر الشافیه ابن حاجب در صرف که پس از تألیفِ شرح الکافیه نگارش یافته است.[۱۷] مؤلف در این کتاب نیز به تفصیل به بحث از مسائل صرفی و بیان دیدگاههای مختلف درباره آنها پرداخته و شواهد بسیاری نیز در تأیید سخنان خویش آورده است.[۱۸] این اثر نیز بارها در لکهنو (۱۲۶۲ ق)، تهران (۱۲۸۰ق)، دهلی (۱۲۸۳ق)، لاهور (۱۳۱۵ق) و قاهره (۱۳۴۵ق) به چاپ رسیده است.[۱۹] در سال ۱۳۵۶ق نیز، چاپ منقحی از آن با حواشی و تعلیقات، همراه شرح شواهد آن، تألیف عبدالقادر بغدادی، به کوشش محمد نورالحسن، محمد زفزاف و محمد محییالدین عبدالحمید، در دو مجلد با نام «شرح شافیه ابن الحاجب» در قاهره منتشر شده است.
نظم اللآلی المبدعه فی صفة الکتابة المخترعه، منظومهای است در صناعت کتابت. نسخهای از این اثر در دارالکتب قاهره موجود است.[۲۰]
آثار یافت نشده منسوب به وی
آثار دیگری نیز به استرابادی نسبت داده شده است که جز نامى از آنها در دست نیست، از جمله:
حاشیه علی شرح تجرید العقائد الجدیده و الحاشیة القدیمه.[۲۱]
شرح القصائد السبع العلویات ابن ابی الحدید.[۲۲] که محمدباقر خوانساری در شرح حال شیخ رضی، شرح قصائد سبعه ابن ابی الحدید معتزلی _که در مدح امیرالمؤمنین علی(ع) است_ را از شیخ رضی میداند.[۲۳]
گفتار بزرگان درباره وی
سیوطی درباره او گفته که کسی مانند او شرحی بر کافیه ننوشته و آراء او مورد توجه دانشوران است.[۲۴]
میر سید شریف جرجانی او را به نجم الائمه ملقب کرده است.[۲۵]
قاضی نورالله شوشتری نگارش شرح کافیه را از برکات همجواری حرم حضرت علی دانسته است.[۲۶]
فاضل هندی گفته است: وی در بین پیشوایان علوم ادبی و صرف و نحو، پادشاهی است که در تمام سرزمینها فرمانش رانده میشود و سنی و شیعه همگی از او اطاعت میکنند.[۲۷]
محمدباقر خوانساری وی را یکی از نوادر روزگار، شگفتیهای زمان و باعث افتخار عجم بر عرب و شیعه بر سایر فرقههای اسلامی دانسته است.[۲۸] وی از اینکه نسخهای از شرح شافیه را که فاضل هندی آن را تصحیح کرده، در اختیار دارد، اظهار خوشحالی نموده است.[۲۹]
ابهامزدایی
لقب «رضی» در میان علمای شیعه، به سه نفر گفته میشود.
محمد بن حسین موسوی بغدادی معروف به سید رضی، مدوِّن کتاب نهج البلاغه.
رضىالدین محمد بن حسن استرآبادی، که «شیخ رضی» و «شارح رضی» هم خوانده میشود.
آقارضی قزوینی، مؤلف کتاب لسان الخواص.
در بین این سه نفر، اوّلی و دومی معروفتر هستند.[۳۰]
پانویس
۱.سایت اندیشه قم، متعلق به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم؛ سایت ربنا، متعلق به موسسه قرآن وعترت ایرانیان
۲.استرابادی، شرح الرضی علی الکافیه، ج۱، ص۱۸و ج۴، ص۴۹۷؛ عبدالقادر بغدادی، خزانة الادب، ج۱، ص۲۸؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۶۹.
۳.نک: عمر، مقدمه و تعلیقات بر شرحالرضی، ج۱، ص۱۸؛ قس: امین، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۵۲.
۴.سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۵۶۷.
۵. نک: افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۵، ص۵۴؛ خوانساری، روضات الجنات، ج۳، ص۳۴۶.
۶.طاش کوپریزاده، مفتاح السعادة، ج۱، ص۱۷۱؛ عمر، مقدمه و تعلیقات بر شرحالرضی، ج۱، ص۸.
۷.خوانساری، روضات الجنات، ج۳، ص۳۴۶.
۸.سایت اندیشه قم، متعلق به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم؛ سایت ربنا، متعلق به موسسه قرآن وعترت ایرانیان
۹.سایت اندیشه قم، متعلق به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم؛ سایت ربنا، متعلق به موسسه قرآن وعترت ایرانیان
GAL،I/304.۱۰.
۱۱.سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۵۶۸ - ۵۶۷؛ عبدالقادر بغدادی، خزانة الادب، ج۱، ص۲۸؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۶۹؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۵، ص۵۳.
۱۲. استرابادی، شرح الرضی علی الکافیه، ج۱، ص۱۷.
۱۳. عمر، مقدمه و تعلیقات بر شرحالرضی، ج۱، ص۸- ۷.
۱۴. سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۵۶۷؛ طاش کوپریزاده، مفتاح السعادة، ج۱، صص۱۷۱-۱۷۰؛ عبدالقادر بغدادی، خزانة الادب، ج۱، ص۳.
۱۵.عبدالقادر بغدادی، خزانة الادب، ج۱، صص۳۰-۲۹.
۱۶.فضلى، فهرست الکتب النحویة المطبوعه،۱۲۴-۱۲۳؛GAL,I/367;GAL,S,I/532.
۱۷. نک: عبدالقادر بغدادی، خزانة الادب، ج۱، ص۲۹.
۱۸. شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۶۹؛ خوانساری، روضات الجنات، ج۳، ص۳۴۷.
GAL, S, /535-536; GAL,I/370.۱۹.
۲۰.سید، خطی، ج۳، ص۱۷۰.
۲۱. بغدادی، هدیه، ج۲، ص۱۳۴.
۲۲.حر عاملی، امل الآمل، ج۲، ص۲۵۵؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۳، ص۳۹۱.
۲۳.خوانساری، روضات الجنات، ج۳، ص۳۴۷.
۲۴.سایت اندیشه قم، متعلق به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم؛ سایت ربنا، متعلق به موسسه قرآن وعترت ایرانیان
۲۵.خوانساری، روضات الجنات، ج۳، ص۳۴۸.
۲۶.سایت اندیشه قم، متعلق به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم؛ سایت ربنا، متعلق به موسسه قرآن وعترت ایرانیان
۲۷.سایت اندیشه قم، متعلق به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم؛ سایت ربنا، متعلق به موسسه قرآن وعترت ایرانیان
۲۸.خوانساری، روضات الجنات، ج۳، ص۳۴۶.
۲۹.خوانساری، روضات الجنات، ج۳، ص۳۴۷.
۳۰.سایت اندیشه قم، متعلق به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم؛ سایت ربنا، متعلق به موسسه قرآن وعترت ایرانیان
منابع
استرابادی، محمد، شرح الرضی علی الکافیه، به کوشش یوسف حسن عمر، بنغازی، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م؛
افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق؛
امین، محسن، اعیان الشیعه، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م؛
آقابزرگ، الذریعة؛
بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۷۹م؛
بغدادی، هدیه؛
حر عاملی، محمد، امل الآمل، به کوشش احمد حسینی، بغداد، ۱۳۸۵ق؛
خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۱ق؛
سید، خطی؛
سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م؛
شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۶۵ش؛
طاش کوپریزاده، احمد، مفتاح السعادة، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
عمر، یوسف حسن، مقدمه و تعلیقات بر شرحالرضى؛
فضلى،عبدالهادی، فهرست الکتب النحویة المطبوعه، اردن، مکتبة المنار؛
GAL, I; GALS.
برگرفته از سایت ویکی شیعه
ترجمه و شرح مغنى الأدیب با تجدید نظر و اضافات کلى
درباره شرح
« ترجمه و شرح مغنى الأدیب با تجدید نظر و اضافات کلى»، اثر غلامعلى صفایى بوشهرى، ترجمه و شرح غیر مزجى کتاب« مغنى الأدیب» اثر ابن هشام مىباشد که به فارسى تحتاللفظى، برگردان شده است.
شارح، به سفارش تعدادى از اساتید و طلاب، جهت ارائه خدمتى به ایشان، اقدام به شرح و ترجمه کتاب« مغنى الأدیب» کرده است. خود ایشان در مقدمه، به این نکته اشاره دارند که علاوه بر این سفارش، موج شرحنویسى بر کتب حوزه به سبک توضیحى و ترجمهاى، بدون تدقیق و تحقیق، علت مضاعفى شده است تا این پیشنهاد، پذیرفته شود.
متن قطر الندى و بل الصدى
معرفى اجمالى
« متن قطر الندى و بل الصدى»، اثر جمالالدین عبدالله بن یوسف بن هاشم نحوى( متوفى 761 ق)، مجموعهاى است به زبان عربى که یک دوره از نحو و صرف عربى را شامل مىشود( کتاب ماه زبان: فهرست کتابهاى منتشرشده در مهرماه 1381، ص 178).
ساختار
کتاب، فاقد مقدمه بوده و مطالب بسیار مختصر بوده و در ضمن حدود 26 صفحه گنجانده شده است.
گزارش محتوا
نویسنده، به شیوه استدلالى و با استشهاد به آیات قرآن، احادیث نبوى و اشعار عربى، به بررسى دستور زبان عربى( صرف و نحو) پرداخته است( ادبیات، ص 108).
کتاب از منابع معتبر در موضوع خود بشمار مىرود و جزو متون آموزشى دانشگاه الأزهر مصر است( همان).
از جمله مباحثى که در این کتاب، مطرح گردیده، عبارت است از: کلمه و اقسام آن؛ فاعل؛ نایب فاعل؛ باب اشتغال؛ مبتدا و خبر؛ تنازع؛ مفاعیل خمسه؛ حال؛ تمیز؛ مستثنى؛ توابع؛ تعجب و...
وضعیت کتاب
ابن هشام خود کتابش را شرح نموده و مصحح نیز به شرح و تجزیه و ترکیب اشعار و آیات کتاب پرداخته است. وى در این شرح، به تسهیل فهم متن و تکمیل مطالب پرداخته است( ادبیات، ص 108).
کتاب، فاقد هرگونه فهرست و پاورقى مىباشد.
منابع مقاله
1. مقدمه و متن کتاب.
2.« کتاب ماه زبان: فهرست کتابهاى منتشرشده در مهرماه 1381»، پایگاه مجلات تخصصى نور، نشریه: اطلاعرسانى و کتابدارى،« کتاب ماه ادبیات و فلسفه»، آذر 1381، شماره 62( 12 صفحه، از 170 تا 181).
3.« ادبیات»، پایگاه مجلات تخصصى نور، نشریه: اطلاعرسانى و کتابدارى،« کتابهاى اسلامى»، زمستان 1379، شماره 3( 11 صفحه، از 107 تا 117).
ابن هشام، عبد الله بن یوسف
« اِبْنِ هِشام، ابومحمد جمالالدین عبدالله بن یوسف انصارى»، نحوى عصر ممالیک مصر مىباشد. اطلاعات ما از زندگى او، به اندازه شهرت و بلندى آوازه وى نیست. نخستین و عمدهترین منبعى که شرح حال او را آورده، ابن حجر عسقلانى است که حدود یک سده پس از وى مىزیسته است و منابع کهن پس از او چیزى بر اطلاعات اندک وى نیفزودهاند.
سلسله نسب ابن هشام به قبیله خزرج، از انصار پیامبر( ص)، مىرسد و نسبت انصارى وى از همین جاست. وى در قاهره زاده شد و همانجا پرورش یافت. در آن روزگار، الملک الناصر محمد بن قلاوون بر مصر حکم مىراند و با پایان یافتن آشوبها و کشمکشها و اخراج صلیبیان، مصر امنیت خود را باز یافته و به یکى از بزرگترین پایگاههاى علم و ادب آن روز تبدیل شده بود. ابن هشام در چنین شرایطى در قاهره به تحصیل علم پرداخت. ابتدا قرائات قرآن، مقدمات صرف و نحو، حدیث و لغت را فراگرفت و سپس نزد استادان بنامى چون عبداللطیف بن مرحَّل، شمسالدین محمد بن سراج، تاجالدین تبریزى و تاجالدین فاکهانى به تکمیل این علوم پرداخت. همچنین از فراگیرى شعر و ادب نیز غفلت نورزید و دیوان زُهیر بن ابى سُلمى را نزد ابوحیان غرناطى که از 679 ق در مصر اقامت داشت، فراگرفت. علم حدیث را از بدرالدین ابن جماعه آموخت و فقه شافعى را نیز نزد تقىالدین سبکى خواند. ابن هشام از میان همه استادانش به ابن مرحّل علاقهاى خاص داشت و بیشترین دست مایه علمى خود در نحو را از او برگرفت.
معلقات هفت قصیده است که اعجاب اعراب جاهلی را برانگیخته بوده تاآنجاکه آنها را باآب طلانوشته وبر پرده های کعبه آویخته بوده اند، ولی برخی دیگرمعتقدند که این قصایدِ طوال را حمادالروایه درآغازدولت عباسی گردآوری کرده است. این قصاید راگاه «معلقات» وگاه« السبع الطوال» وگاه « مذهبات» وزمانی «السُموط»( مرواریدهای به رشته کشیده) خوانده اند. درمورد تعداد این معلقات درمیان مورخان اختلاف است. بیشترمعتقدند که هفت قصیده است ازهفت شاعر، بعضی شمارآن را به هشت قصیده رسانده اند، بعضی نیز به ده قصیده معتقدند.
1)إمرؤالقَیس
تَسَلّت عمایات الرّجال عن الصَّبا ولیس فؤادی عن هواکِ بِمُنسَلِ
ای محبوب من! آنان که بصیرتشان راحجاب هوس پوشیده بود،به خودآمدند، اما دلم همچنان گروگان هوای توست.
2) طرفة بن عبد
أری قبرَ نَحّــامٍ بخیلٍ بمـالِه کــقبرِ غَویٍّ فی البطالةِ مُفسدِ
وقتی کاسه ی عمرلبریزگردد،میان قبربخیل آزمندوگمراه میخواره ای که مال خودتباه میکند،هیچ فرقی نیست.
3) زُهیربن ابی سُلمی
و مَن هابَ أسباب المنایا یَنَـله وإن یَرقَ أسبابَ السّمــاءِ بِسُلَّمِ
هرکس که ازمرگ می هراسد، اگرچه با نردبام به آسمان فرارود، مرگ اورا درخواهد یافت.
جلوه های بلاغت آیه 35 سورة مبارکة نور
مقدمه
قرآن کریم بزرگترین معجزه پیامبر اسلام است که از جهاتی بر سایر معجزات انبیاء برتری دارد؛ معجزات انبیاء گذشته، متناسب با دوره و زمان آن ها و مخصوص زمان اقامه آن معجزه و مشاهده کنندگان همان عصر بوده است، امّا قرآن کریم برای همة زمان ها و مکان ها و همة افراد بشر تا قیامت معجزه است.
زمان بعثت حضرت ختمى مرتبت چون قسمت جزیرة العرب از هر گونه علم و کمال خالى بود بهره ای از اخلاق انسانى و نه نصیبى از علوم و صنایع مادى نداشتند بنابراین اگر معجزه از قبیل معجزه موسى و عیسىP براى آن حضرت قرار داده می شد عامّه مردم قدرت تشخیص نداشتند؛ از این رو توهّم سحر و امثال آن درباره آن می شد؛ تنها چیزى که عرب جاهلیّت در آن مهارت بسزا و ید طولایى داشت؛ فنّ فصاحت و بلاغت و ادب عربى بود؛ که در آن به اوج ترقّى و سر حدّ کمال و عظمت رسیده بود و به اندازه ای اهمیّت داشت که در موسم حجّ و مواقع دیگر مجالس و محافلى تشکیل داده و شعراء بزرگ و خطباء سترگ در آن ها شرکت کرده و اشعارى را که گفته بودند؛ سروده و با یکدیگر مقایسه و بر یکدیگر مفاخره و مباهات می کردند و هر قصیده که فصیح تر و بلیغ تر بود را انتخاب نموده و بر کعبه می آویختند تا در موسم حج قبائل مختلف عرب آن را مشاهده نموده؛ موجب بلند نامى و شهرت و عظمت آن ها گردد در چنین عصرى حکمت اقتضاء کرد که خداوند معجزه پیغمبر خاتم0را از قبیل همین قرار دهد تا بفهمند که این طرز کلام از قدرت بشر خارج بوده و تصدیق به رسالت حضرتش نموده تا راه عذرى براى آنان باز نباشد، و در خود قرآن مکرّر در مقام تحدّى برآمده و با صداى رسا به همگان اعلان نموده که اگر شک دارند که این کلام خداست که بر پیغمبرش نازل شده مانند آن را بیاورند.[1]
در این نوشتار نیز به دلیل اهمیّت مطلب به جرعه ای بسیار اندک و به اختصار؛ که قلم قاصر است؛ به بررسی یکی از آیات این معجزة بزرگ الهی با رویکرد بلاغی پرداخته می شود.
1. «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِکُلَّ شَیْءٍحَیّ»[1]
ترجمه: و هر چیز زندهای را از آب قرار دادیم.
ضرب المثل فارسی: آب آبادانی میآورد.
2. «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»[2]
ترجمه: اگر (بر فرض)در آن دو (آسمان و زمین ) معبودانی جز خدا بودند، حتماً ( آسمان و زمین) تباه میشد.
ضرب المثل فارسی: آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشود یا بینمک.
3. «وَ مَنْ یُهاجِر ْفِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی
الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیرا ًوَسَعَة»[3]
ترجمه:هرکس که در راه خدا هجرت کند، مکانهای (امن) فراوان و گشایشی خواهد یافت.
ضرب المثل فارسی: از تو حرکت از خدا برکت.
یکی از موضوعاتی که در ادبیات زبان عربی مورد بررسی قرار میگیرد، تاریخ ادبیات است که به معرّفی دورههای ادبیات زبان عربی و ذکر شاعران و نویسندگان برجستة هر دوره میپردازد. در معرّفی شاعران، پس از ذکر زندگینامة هر شاعری، آثار و سبک شعری وی نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
به یاری خداوند تعالی، در هر شماره از گاهنامه سعی میشود به معرّفی شاعری از شعراء برجسته به خصوص شعراء مسلمان و شیعه پرداخته شود. در این شماره، به معرّفی کعب بن زهیر، به دلیل قصیدة معروفش «بُرده»، انتخاب شده است.
چون پیامبر اسلام(ص) دعوت خود را آشکار ساخت میان او و قریش آتش خصومت زبانه کشید و شاعران قریش، او و دعوتش را مورد هجوم قرار دادند. جمعی از اصحاب از پیامبر(ص) خواستند؛ که به معارضه(با سلاح شمشیر) برخیزند.
ولی پیامبر(ص) در پاسخ آنان فرمودند:
«کسانی که، خدا و رسولش را با سلاحهایشان یاری کردند؛ اینک چه چیز مانع ایشان میشود که با زبانهایشان به یاری بر نمیخیزند؟»
پیرو فرمایش رسول خدا(ص)، شعراء قریش و شعراء صحابه به مبادلة شعر، باشیوة معروف فخر به انساب و سیادت آباء و اجداد پرداختند. از این صحابه شاعر، میتوان حسان بن ثابت و کعب بن مالک و عبدالله بن رواحه را نام برد.
یکی از شعرایی که در هجو پیامبر(ص) شعر میسرود و سپس پشیمان شد و به ستایش پیامبر پرداخت،
«کعب بن زهیر» بود.
بود به دنیا آمد.
تأثیر حروف بر معنا
حروف جر در زبان عربی، کاربرد موثّر و نقش گستردهای دارند؛ مترجمی که عربی را به فارسی ترجمه میکند باید بامعنای این حروف در زبان عربی آشنا باشد تا بتواند با توجّه به معنای کلی جمله معادل دقیقی برای این حروف بیابد.
هریک از حروف جر در زبان عربی دارای یک معنای اصلی و چند معنای غیر اصلی هستند و گاه ممکن است این حروف، زائد باشند، از این رو نباید ترجمه شوند. مترجمان بیتجربه به محض برخورد با حروف جر در زبان عربی، معنای مشهور آنها را در ترجمهی خود به کار میبرند؛ از این رو ترجمهشان غیر طبیعی و غیر منطقی جلوه خواهد کرد.
به مثالهای زیر توجه کنید:
الف) «طالَعتُ مِن الصَّباحِ إلی المَساءِ»، «از صبح تا شب مطالعه کردم»
ب) «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلىَ ذِکْرِ اللهِ»[1]«هنگامی که ندا برای نماز، در روز جمعه سر داده شد، به سوی ذکر خدا بشتابید»
ج) «هَل مِن ذابٍ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسواللّهِ0»[2] «آیا دادرسی نیست که به فریاد ما برسد.»
همانطور که توجّه نمودید؛ در مثال الف «مِن» در معنای اصلی و مشهورش، یعنی به معنای «ابتدای غایت» به کار رفته؛ و در مثال دوّم به معنای «فی» که یکی از معانی غیرمشهورآن است استعمال شده و در مثال ج، حرف «مِن» زائد بوده، از این رو در ترجمه، معنا نشده است.[3]