جلوه های بلاغت آیه 35 سوره نور
جلوه های بلاغت آیه 35 سورة مبارکة نور
مقدمه
قرآن کریم بزرگترین معجزه پیامبر اسلام است که از جهاتی بر سایر معجزات انبیاء برتری دارد؛ معجزات انبیاء گذشته، متناسب با دوره و زمان آن ها و مخصوص زمان اقامه آن معجزه و مشاهده کنندگان همان عصر بوده است، امّا قرآن کریم برای همة زمان ها و مکان ها و همة افراد بشر تا قیامت معجزه است.
زمان بعثت حضرت ختمى مرتبت چون قسمت جزیرة العرب از هر گونه علم و کمال خالى بود بهره ای از اخلاق انسانى و نه نصیبى از علوم و صنایع مادى نداشتند بنابراین اگر معجزه از قبیل معجزه موسى و عیسىP براى آن حضرت قرار داده می شد عامّه مردم قدرت تشخیص نداشتند؛ از این رو توهّم سحر و امثال آن درباره آن می شد؛ تنها چیزى که عرب جاهلیّت در آن مهارت بسزا و ید طولایى داشت؛ فنّ فصاحت و بلاغت و ادب عربى بود؛ که در آن به اوج ترقّى و سر حدّ کمال و عظمت رسیده بود و به اندازه ای اهمیّت داشت که در موسم حجّ و مواقع دیگر مجالس و محافلى تشکیل داده و شعراء بزرگ و خطباء سترگ در آن ها شرکت کرده و اشعارى را که گفته بودند؛ سروده و با یکدیگر مقایسه و بر یکدیگر مفاخره و مباهات می کردند و هر قصیده که فصیح تر و بلیغ تر بود را انتخاب نموده و بر کعبه می آویختند تا در موسم حج قبائل مختلف عرب آن را مشاهده نموده؛ موجب بلند نامى و شهرت و عظمت آن ها گردد در چنین عصرى حکمت اقتضاء کرد که خداوند معجزه پیغمبر خاتم0را از قبیل همین قرار دهد تا بفهمند که این طرز کلام از قدرت بشر خارج بوده و تصدیق به رسالت حضرتش نموده تا راه عذرى براى آنان باز نباشد، و در خود قرآن مکرّر در مقام تحدّى برآمده و با صداى رسا به همگان اعلان نموده که اگر شک دارند که این کلام خداست که بر پیغمبرش نازل شده مانند آن را بیاورند.[1]
در این نوشتار نیز به دلیل اهمیّت مطلب به جرعه ای بسیار اندک و به اختصار؛ که قلم قاصر است؛ به بررسی یکی از آیات این معجزة بزرگ الهی با رویکرد بلاغی پرداخته می شود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»[2]
تعریف کلمات کلیدی
النّور: روشنایى، خلاف ظلمت؛[3]روشنائى پراکندهایست که به بینائى کمک می کند بر دو گونه؛ نور دنیائى و نور آخرتى است و نور دنیائى هم بر دو قسم است: نور معقول که به چشم دل و بصیرت یاری می رساند؛ مانند نور عقل و نور قرآن. و دیگری، نور محسوس که به دیدن چشم سر کمک می کند که از اجسام نورانى منتشر می شود. مثل نور خورشید و ماه و ستارگان و سایر اجسام نورانی.[4]
مصباح: اسم آلت؛ بمعنى چراغ است.[5]
مِشْکاةٍ: محفظه و چراغدان، جاى محدودیست که مصباح را در آن جا می گذارند.[6]
زجاجة: شیشه.[7]
کَوْکَبٌ: ستاره[8]. دُرِّیٌّ: درّ بمعنى لؤلؤ روشن، و چیز روشنایى دهنده؛ وکَوْکَبٌ دُرِّیٌّ: بمعنى ستاره درخشان است این استعمال براى آنست که ستاره را در درخشان و سفید و با صفا بودن به «دُرّ »که لؤلؤ مخصوصى است تشبیه کردهاند.[9]
یُوقَدُ: ایقاد: روشن کردن آتش است وقد: افروخته شدن آتش. چنان که ایقاد بمعنى افروختن آن است. [10]
زَیْتُونٌ، و زَیْتُونَةٌ: مانند؛ شجر و شجرة؛ و الزَّیْتُ: عصارة زیتون[11](روغن)
ترجمة آیه: خدا نور آسمان ها و زمین است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى، و آن چراغ در شیشهاى است. آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجستة زیتونى که نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزدیک است که روغنش- هر چند بدان آتشى نرسیده باشد- روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مىکند، و این مثل ها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چیزى داناست .
جلوه های بلاغت آیه
1. تشبیه
در اصطلاح علم بلاغت، بیان مماثلت و شباهت، بین دو یا چند چیز، در یک صفت یا بیشتر از یک صفت است.[12] در آیة شریفه مذکور، سه نوع تشبیه؛ تشبه بلیغ، تشبیه مرسل و تشبیه تمثیل، به کار رفته است
الف) تشبه بلیغ؛ که بالاترین مرتبه تشبیه است، ادات تشبیه و وجه شبه در آن حذف شده و به ذکر مشبه و مشبهٌ به اکتفا می شود.[13]در عبارت «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» با حذف ادات تشبیه، بین مشبّه (الله) و مشبّهٌ به (نور)، ادّعای همانندی شده و با حذف وجه شبه ادّعا میشود که بین مشبّه و مشبّهَ به از هر جهت تشابه وجود دارد.[14]
بهترین تشبیه و تمثیل برای ذات پاک خداوند از میان موجودات محسوس جهان هستی «نور» است، چرا که در تعریف «نور» گفتهاند: «هرچیزی که ذاتش ظاهر و آشکار و ظاهر کنندة غیر باشد.»[15] نور زیباترین ولطیف ترین موجودات درجهان ماده و وسیلة تبیین اجسام و مشاهدة موجودات مختلف این جهان و رمز بقاى همة موجودات زنده است و بالاترین سرعت را در جهان ماده دارد. گرما و حرارت و تمام انرژی هاى موجود در محیط ما(غیر از انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مىگیرند. خداوند نور آسمان ها و زمین است خدای متعال نوری است که به وسیلة او آسمان ها و زمین ظهور یافته اند.[16] اضافة «نور» به «السَّموات» دلالت بر وسعت اشراق نور میکند که آسمان ها و زمین را فراگرفته است و گویای این حقیقت است که خدای سبحان(همانند نور) برای هیچ موجودی مجهول نیست. و هر موجودی به میزان نسبت و ارتباطی که با خداوند برقرار میکند، از او روشنایی و نورانیّت دریافت میکند. [17]
ب) تشبیه مرسل؛ در آن ادات تشبیه به کار برده می شود،[18] در عبارت شریفة «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» «کاف» در «کَمِشْکاةٍ» از اداة تشبیه است، که مَثَل نور خداوند سبحان را به چراغدانی تشبیه کرده که در آن چراغی باشد و آن چراغ در محفظه ای شیشه ای قرار دارد و مانند ستاره فروزان است.[19]
ج) تشبیه تمثیل؛ آن است که در آن وجه شبه، صورتی برگرفته از امور متعدّد (محسوس یا غیر محسوس) است.[20] تشبیه تمثیل از غیر تمثیل رساتر است چون وجه شبه آن دارای تفصیلی است که نیاز به ژرف کردن تفکّر و باریک اندیشی دارد تشبیه تمثیل بازتاب بزرگ تری در معانی ایجاد می کند، ارزش معانی را بالا می برد و قدرت معانی را در تحریک انسان ها چندین برابر می سازد. بنابراین اگر تمثیل ستایش باشد دلپذیرتر و اگر نکوهش باشد دردخیز تر، و اگر برهان و دلیل باشد روشن تر می گردد؛[21]
به اعتقاد گروهی که این فراز آیه را «تمثیل» میدانند، آیه شریفه این گونه توضیح داده میشود: در آیه، منظور از «نوره»؛ معرفت الهی است، که مانند چراغ است و قلب مؤمن، مانند محفظة شیشه ایست و صدر مؤمن نیز به چراغدان تشبیه شده است،[22]
بنابراین همانطور که چراغ در محفظهای شیشهای و حفاظت شده، هرگز خاموش نمی شود، معرفت خداوند در قلب مؤمن نیز هیجگاه به خاموشی نمی گراید.
2. طباق
جمع کردن دو لفظ متقابل، در یک کلام، «طباق» نامیده میشود؛ مانند؛ «تحت و فوق»، «یمین و یسار»؛ و از محسّنات معنوی کلام است. وجود طباق در سخن بر زیبایی و ظرافت آن میافزاید؛[23] در برخی از آیات قرآن خداوند به این شیوه سخن گفته است، همچون؛ آیات دوّم و سوّم سورة حدید: «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیت... هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»، «مالکیّت و فرمانروایى آسمان ها و زمین فقط در سیطره اوست، زنده مىکند و مىمیراند،... اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن». در عبارت شریفة «یُوقَدُ مِن شَجَرةٍ مبارکةٍ زیتونةٍ لا شرقیةٍ و لا غربیّةٍ»؛ «شرقیة» و «غربیة» دو لفظ متقابل هستند که در آیه شریفه ذکر شدهاند.
3. تشابه الاطراف
«تشابه الاطراف» آن است که متکلّم جملة بعدی را با کلمة آخر جملة قبل آغاز کند؛ بر دو نوع معنوی و لفظی است[24] که در آیة شریفة از نوع لفظی است؛ «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ»، کلمات «المصباح» در آغاز جمله، که در پایان جملة قبل(از حیث ظاهر و لفظ) نیز ذکرشده و «الزجاجة» درپایان جملة دیگر, که جملة قبل نیز با همین کلمه به اتمام رسید، قرار گرفتهاند.[25]
4. مبالغه
«مبالغه» که یکی از محسّنات معنوی است؛ که متکلم ادّعا می کند صفتی در شدّت یا ضعف بحدّ بعید یا محال رسیده است وبر سه نوع؛ تبلیغ، اغراق و غلوّ می باشد. و «غلوّ» آن است که این ادّعا، عقلاً و عادتاً محال باشد؛ برخی از انواع غلوّ مقبول و برخی مردود است، که اگر غلوّ همراه چیزی باشد و آن را به صحت نزدیک کند، مانند این که با افعال مقاربه یا ادات فرض مثل «لو» همراه باشد، مقبول و پذیرفته است؛ در آیة مورد بحث مبالغه از نوع غلوّ به کار رفته است[26] و در قسمتی از آیة شریفه که می فرماید: «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»، ادّعا شده است؛ روغن چراغ بدون تماس داشتن با مادة مشتعل کننده، مشتعل می شود، در این مورد چون غلوّ با فعل«یکاد» از افعال مقاربه همراه است، غلوّ مقبول، شمرده میشود. از این رو آیة شریفه می خواهد؛ بیان کند که این روغن چراغ، به قدرى شفاف و درخشنده است و به قدری قدرت اشتغال آن بالاست که؛ حتّى اگر آتشى هم با آن در تماس نباشد، این گونه به نظر می رسد؛ که میخواهد مشتعل شود و نورافشانىکند.[27]
5. تنکیر
گاهی متکلّم در کلام خود، به دلایلی کلمه ای را به صورت نکره استعمال می نماید؛ یکی از این دلایل تعظیم و بزرگ نمایی چیزی است؛ مانند کلام خداوند متعال در سورة بقره، آیة دوّم که می فرماید:«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِین» «در [وحى بودن و حقّانیّت] این کتابِ [با عظمت] هیچ شکى نیست سراسرش براى پرهیزکارانْ هدایت است.»؛در این آیه «هُدىً» نکره آورده شده تا عظمت هدایت را برساند.[28]
در آیه مورد بحث نیز نکره آوردن «نور» در «نُورٌ عَلى نُورٍ» برای مبالغه و تعظیم است و بر کثرت این نور دلالت دارد؛ نور زجاجه مذکور، نورى عظیم بالاى نور عظیمى دیگر است، یعنى نورى درکمال درخشش، متضاعف و دو چندان، که نور زیتون و نور خود چراغ و نور شیشه، در آن ظهور یافته، بدون این که هر یک از دیگرى متمایز باشد.[29]
6. حصر
تقدیم جارو مجرور«بکلّ» در «اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» بر متعلّق آن (علیم) حصر را میرساند. شکّى نیست که ذات مقدّس پروردگار به هر چیزى علم و آگاهى دارد.ٍو خدا به همه چیزها از دقایق معقولات و محسوسات و حقایق نهان و آشکار، عَلِیم(دانا) است، پس همة اشیاء را در مواضع خود قرار میدهد.
7. ایجاز حذف
«ایجاز» به معنای مختصر گویی در کلام و رساندن معنای بسیار با الفاظ کم است به گونه ای که مقصود کلام روشن و واضح باشد؛ که بر دو نوع است : ایجاز قصر و ایجاز حذف.
«ایجاز حذف»، با حذف کلمه، جمله یا جملاتی در کلام در صورت وجود قرینه با حفظ معنای کلام محقق میشود.[30]
بعضی از مفسّران در آیة شریفه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، «نور»را مضاف الیه و مضاف را محذوف(ذو) دانسته و تقدیر آیه شریفه را؛ «اللَّهُ ذُو نُورِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ذکرکردهاند، یعنی خداوند صاحب نور آسمان ها و زمین است.
در ترکیب فراز دیگر آیه «نورٌ علی نور»، «نور» را خبر برای مبتدای محذوف(هذا) و تقدیر آن را «هذا نورُعلی نور» ذکر کردهاند.[31] مطابق این دو ترکیب در آیه شریفه «ایجاز حذف» صورت گرفته است که از موضوعات مورد بحث علم معانی است. که با حذف کردن یک کلمه یا عبارت، کلام با حفظ معنا مختصر میشود.
8. استمرار نور
«یوقدُ»: فعل مضارع است و فعل مضارع بر زمان حال و آینده دلالت میکند و استمرار را میرساند. از این رو در آیة شریفه فعل مضارع «یوقدُ» به کار رفته تا دلالت کند این نور دائمی است و هرگز از بین نمی رود.[32]
9. اطناب
زیاد آوردن لفظ بر معنا، بیشتر از حدّ متعارف، به منظور تقویت وتأکید کلام است و اقسامی دارد؛ یکی از اقسام آن تذییل است[33] که در آیه به کار رفته است تذییل آن است که به دنبال جمله، یک جملة مستقّل دیگری ذکر میشود که در بر دارنده معنای جملة اوّل و تأکید کنندة مفهوم(چیزی که از عبارت برداشت میشود) یا منطوق(چیزی که لفظ آن در عبارت ذکر شده است) جملة اوّل است[34] در آیة مورد بحث «یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ» تذییل برای تمثیل است؛ به عبارت دیگر درآیة شریفه جملة «یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ»جملة مستقلی است که تمثیل آیة شریفه «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» را تأکید میکند. [35]
همچنین جمله «وَاللَّهُ بکلُِّشىَْء ٍعَلِیم» جملة مستقل و تأکید کنندة دو جملة قبل میباشد.[36]
پی نوشت
قرآن کریم، ترجمة فولادوند
[1] . طیّب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن ، ج1، ص 41و 42(تلخیص)
[2]. نور، آیه 35
[3]. قرشیّ، سیّدعلی اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیّه، تهران، ششم، 1371، ج7، ص12
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، محقق: صفوان ادنان، دارالعلم، دمشق، اوّل،1412، ص 827
[5]. قرشیّ، همان، ج4، ص10
[6] . قرشیّ، همان، ج4، ص 66
[7] . همان، ج3، ص15
[8] . همان، ج6، ص 16
[9] . همان، ج2، ص 337
[10] . همان، ج7، ص: 23
[11] . راغب اصفهانی، همان، ص 384
[12] . رک: الهاشمی، احمد، جواهرالبلاغه، قم، مرکزمدیریت حوزه های علمیه، سوم، 1392، ص176
[13] . رک: همان، ص192
[14] . رک: درویش، محیی الدّین، اعراب القرآن و بیانه، سوریه، دارالارشاد، چهارم، 1415، ج6، ص608
[15] .مکارم شیرازی، ج14، ص475
[16] . همان، ص474
[17] . رک: همان، ص472 و 473
[18] . الهاشمی، همان، ص119
[19] . مکارم شیرازی، ج14، ص476
[20] . الهاشمی همان ص183
[21] . عرفان، حسن، ترجمه و شرح جواهرالبلاغه تالیف احمدالهاشمی،قم، نشربلاغت، ششم، 1385، ج2، ص53
[22] . رک: مکارم شیرازی، همان
[23] . رک: الهاشمی، همان، ص263
[24] . همان، ص286
[25] . «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ» و «الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ»، دو جملة اسمیه هستند؛ در جملة اوّل، الْمِصْباحُ، مبتدا و فِی زُجاجَةٍ، خبرآن؛ و در جملة دوّم؛ الزُّجاجَةُ، مبتدا و کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ، خبر آن می باشد
[26] . رک: الهاشمی، همان، ص277
[27] . رک:عرفان، همان، ص287
[28] . رک: الهاشمی، همان، ص107
[29] . رک: طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین، پنجم، 1417ق، ج15، ص122 و مکارم شیرازی، همان و ابن عاشور، محمدبن طاهر، التحریر و التنویر، بی نا، بی چا، بی تا، ج18، ص184و شوکانی، محمدبن علی، فتح القدیر، دارالکلم الطیب، بیروت، اوّل،1414ق، ج4، ص 38
[30] . رک: الهاشمی، همان، ص151
[31] . رک: ابن عاشور، همان، ج18، ص194، کاشانی، ، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج6، ص290 و قرشیّ، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث،ج7، ص244
[32] . رک: ابن عاشور، همان، ج18، ص192
[33] . رک: الهاشمی، همان، ص155و ابن عاشور، همان
[34] . رک: الهاشمی، همان، ص159
[35] . رک: ابن عاشور، ج18، ص195
[36] . رک: همان، ص196
نوشته شده توسط خانم مدینه امانی از اساتید زبان و ادبیات عربی موسسه
- ۹۴/۱۲/۲۱
سلام یباره لطف کنید بگید وصف و توضیح حضرت زهراسلام الله علیهابود