تأثیر حروف در تغییر معنا
تأثیر حروف بر معنا
حروف جر در زبان عربی، کاربرد موثّر و نقش گستردهای دارند؛ مترجمی که عربی را به فارسی ترجمه میکند باید بامعنای این حروف در زبان عربی آشنا باشد تا بتواند با توجّه به معنای کلی جمله معادل دقیقی برای این حروف بیابد.
هریک از حروف جر در زبان عربی دارای یک معنای اصلی و چند معنای غیر اصلی هستند و گاه ممکن است این حروف، زائد باشند، از این رو نباید ترجمه شوند. مترجمان بیتجربه به محض برخورد با حروف جر در زبان عربی، معنای مشهور آنها را در ترجمهی خود به کار میبرند؛ از این رو ترجمهشان غیر طبیعی و غیر منطقی جلوه خواهد کرد.
به مثالهای زیر توجه کنید:
الف) «طالَعتُ مِن الصَّباحِ إلی المَساءِ»، «از صبح تا شب مطالعه کردم»
ب) «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلىَ ذِکْرِ اللهِ»[1]«هنگامی که ندا برای نماز، در روز جمعه سر داده شد، به سوی ذکر خدا بشتابید»
ج) «هَل مِن ذابٍ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسواللّهِ0»[2] «آیا دادرسی نیست که به فریاد ما برسد.»
همانطور که توجّه نمودید؛ در مثال الف «مِن» در معنای اصلی و مشهورش، یعنی به معنای «ابتدای غایت» به کار رفته؛ و در مثال دوّم به معنای «فی» که یکی از معانی غیرمشهورآن است استعمال شده و در مثال ج، حرف «مِن» زائد بوده، از این رو در ترجمه، معنا نشده است.[3]
در زبان عربی برخی از حروف جر، علاوه بر معانی متعدّدی که دارند هرگاه با برخی از افعال همراه شوند تغییراتی در معنای فعل به وجود میآورند که این تغییرات بر دو قسم است:
1- فعل را مثبت یا منفی می کنند،
مانند:
الف) فعل «مالَ یَمیلُ»، با حرف جر «الی»معنای مثبت میدهد(به معنای میل پیدا کردن) و با حرف جر «علی» معنای منفی میدهد (یعنی به معنای هجوم بردن و ستم کردن)، مانند: «الجاهِلُ یَمیلُ إلی شَکلِهِ»[4]«نادان به نادانی مانند خودش میل پیدا میکند.» و«ودَّ الذَّینَ کَفَرُوا لَو تَغفُلُونَ عَن اَسلِحَتِکُم وَ اَمتِعَتِکُم فَیَمیلُونَ عَلیکُم مَیلَةً واحِدَةً»[5] «کافران دوست دارند شما ازسلاح و سازو برگ جنگی خود غفلت ورزید تا یکباره به شما هجوم کنند.»
ب) فعل «رَغِبَ» که با حرف جر «فی» به معنای تمایل پیدا کردن و مشتاق شدن است و با حرف جر «عَن» به معنای دوری کردن و بیزار شدن میباشد. به این دو عبارت توجّه کنید:
«....فَحَثَّ علی کتابِ اللهِ و رَغَّبَ فیهِ»[6] پیامبر0 مردم را بسیار بر کتاب خداوند تحریک و تشویق نمود.»
«وَمَن یَرغَبُ عَن مِلَّةِ اِبراهیمَ إلاَّ مَن سَفِهَ»[7] «و کیست که از آیین ابراهیم رویگردان شود، جز کسی که خود را خوار و بیارزش کند.»
ج) فعل«دَعا» که با حرف جر «لام» به معنای مثبت یعنی «دعاکردن» و با «عَلی» به معنای منفی یعنی «نفرین کردن» استعمال میشود مانند: «دَعالَهُ» «برایش دعا کرد» و «دَعاعَلَیهِ» « او را نفرین کرد»
2- فعل لازم را متعدّی میکنند،[8]
مانند:
الف) «أتی» فعل لازم به معنای «آمد» که به همراه حرف جر «باء» معنای آورد (متعدی) را میدهد؛ «فَتَولّی فِرعَونُ فَجَمَعَ کَیدَهُ ثُمَّ أَتی»[9] «فرعون نیرنگش را گرد آورد سپس به وعدهگاه باز آمد» (دراین مثال فعل أتَی لازم است)، «اَتَیناکَ بالحقِّ و إنَّا لَصادِقُونَ»[10] «ما واقعیتی قطعی و مسلّم را برای تو آوردهایم و یقیناً راستگوئیم» (در این مثال فعل أتَی با حرف باء متعدّی شده است)
ب) فعل «جَری» لازم و به معنای «حرکت کرد» و در صورت همراهی با حرف جر «باء» متعدّی شده و در معنای «حرکت داد» استعمال میشود.[11] مانند: «والسَّابِقونَ الأوَّلونَ مِنَ المهاجرینَ و الأَنصار و الذَّینَ اتَّبَعوهُم بإحسانٍ..... وأَعَدَّ لَهُم جَنَّاتِ تَجرِی من تَحتِها الأَنهار»[12] «پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی و درستی از آنان پیروی کردند...برایشان بهشتهایی آماده کرده که از زیر «درختان» آن نهرها جاری است(حرکت میکند.)؛(در این مثال فعل تَجرِی لازم است)
و «هِیَ تَجرِی بِهِم فی موجٍ کَالجبالِ»[13] «کشتی آنان را در میان امواجی چون کوه حرکت میداد»(در این مثال فعل تَجرِی با حرف باء متعدّی شده است)
بنابراین مترجم برای ارائه معادلی دقیق برای حروف جر و فعلی که به همراه آن آمده است باید علاوه بر شناخت معانی متعدّد حروف جر، به فرهنگ لغت نیز مراجعه نموده و کاربرد آن فعل را با حروف جر مورد نظر بررسی نماید؛ همچنین ، بررسی سیاق جمله نیز برای یافتن معادل حروف جر، ضروری است.[14]
نویسنده: حمیده رضوانی، طلبه مقطع کارشناسی، رشته زبان و ادبیات عربی
پی نوشت
[1]. سوره جمعه، آیه 9
[2]. سیدابن طاووس، ترجمه لهوف، بی جا، انتشارات صلاة، اوّل، 1380
[3]. ناظمیان، رضا، روشهایی در ترجمه، از عربی به فارسی، تهران، پنجم، 1389، ص61(تلخیص)
[4]. لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، محقّق و مصحّح: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، اوّل، 1376، ص39
[5]. سوره نساء، آیه 102
[6]. مجلسی، محمد باقر بن محمد نقی، بحارالانوار الجامعة لدرراخبار الائمة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیچا، 1403ق، ج 30، ص588
[7] . سوره بقره، آیه 130
[8]. معروف، یحیی، اصول نظری و عملی ترجمه از عربی به فارسی و از فارسی به عربی، تهران، سمت، پنجم، 1384،ص 265(با تصرّف)
[9]. سوره طه، آیه 90
[10]. سوره حجر، آیه64
[11]. معروف، همان (با دخل و تصرّف)
[12]. سوره توبه، آیة 100
[13]. سوره هود، آیه 42