مصدر آنها بهشت بود. هیچ گاه متکلّم وحده نبودند و البتّه مع الغیر هم نه، بلکه مع الله بودند. چون التقاء ساکنین محال بود از بین سکون در حوزه و سکون در شهر، فتح را برگزیدند. فعل بودند که هم معنا داشتند و هم زمان، ولی هیچ گاه افعال ناقصه نشدند. حروف مشبهة بالفعل که هیچ، میتوان گفت افعال مقاربه بودند؛ چون قرب خدا را برگزیدند.
هیچ گاه حاضر نشدند "لن" که نفی ابد میکند بر سر آنان خراب شود. زندگی ابدی را برگزیدند. حالشان حال خوشی بود. به حروف جر محل نمیگذاشتند. از دنیا منصرف بودند ولی وقتی جبهه میرفتند غیر منصرف میشدند تا شهادت.
معرب نبودند که با عوامل مختلف رنگ عوض کنند؛ بلکه مبنی بودند آن هم مبنی بر فتح. ازحروف استفهام خیلی استفاده میکردند. عَلَم بودند.در"ضَرَبَ زیدٌ عمروا" نه با زید میانة خوبی داشتند نه با عمرو، چون یکی همیشه ظالم بود و یکی همیشه مظلوم.