انجمن علمی پژوهشی زبان و ادبیات عربی

وابسته به گروه زبان و ادبیات عرب مؤسسه آموزش عالی بنت الهدی

انجمن علمی پژوهشی زبان و ادبیات عربی

وابسته به گروه زبان و ادبیات عرب مؤسسه آموزش عالی بنت الهدی

انجمن علمی پژوهشی زبان و ادبیات عربی
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

کتاب موسوعة النحو و الصرف و الاعراب

يكشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۲۱ ب.ظ

موسوعة النحو و الصرف و الإعراب، از آثار ارزنده ادبى استاد معاصر دکتر امیل بدیع یعقوب (متولد 1950م) است که به زبان عربى و به ترتیب الفبایى نوشته شده است.

موسوعة النحو و الصرف و الإعراب، از آثار ارزنده ادبى استاد معاصر دکتر امیل بدیع یعقوب (متولد 1950م) است که به زبان عربى و به ترتیب الفبایى نوشته شده است. این اثر در واقع فرهنگ‌نامه روشمندى است که با زبان رساى امروزى نوشته شده و به‌سهولت، مطالب صرف و نحو عربى را توضیح داده و همراه با شواهد شعرى و قرآنى گرد هم آورده و در دسترس علاقه‌مندان قرار داده است. مخاطبان این اثر، متخصصان نیستند، بلکه جوانان و پژوهشگران دنیاى معاصر در زمینه زبان و ادبیات عربى هستند. این اثر را مى‌توان مرجعى کامل، سودمند و منظم براى دسترسى‌هاى فورى به مباحث صرفى و نحوى شمرد.
این اثر با روش فرهنگ‌نویسى و با کلمه الف آغاز شده و با کلماتى مانند ثمّ، جعل، حىّ، دع، ربّ، سبحان، سوف، صبراً، طفق، قلّ، کاد، نعم، هلمّ جرّا و یقین ادامه یافته و با کلمه یومئذٍ به پایان رسیده است. بنابراین، در این اثر مباحث هریک از علم صرف و نحو و لغت به‌صورت مستقل و با تفکیک موضوعى سامان نیافته و در هم تنیده شده و فقط بر طبق نظم الفبایى تنظیم شده است.
در مورد روش و محتواى اثر حاضر چند نکته گفتنى است:

نویسنده در مقدمه‌اش که در تاریخ 1988/5/10م، نوشته است، با اشاره به این نکته که از ذکر اسامى و زندگى اعلام علم نحو به دلیل کثرت آن و اجتناب از طولانى شدن بحث خوددارى شده، افزوده است که روش من در گزینش مطالب این کتاب چنین است: اصطلاحات بر طبق تلفظ آن، نه بر اساس ریشه لغوى، ثبت شده و صورت املایى کلمات مراعات شده است... نویسنده، علاقه‌مندانى را که طالب تفصیل بیشتر در مورد اصطلاحات زبان و ادبیات عربى هستند، به کتاب دیگر خودش به نام «موسوعة الحروف فی اللغة العربیة» ارجاع داده است[۱]
از موارد بسیار مفید و آموزنده در این اثر از نظر آموزش زبان عربى، استشهادهاى فراوان نویسنده به آیات قرآن کریم است که شماره و نام سوره‌ها و آیات مورد نظر را نیز گاه در پاورقى‌ها[۲] و گاه در متن کتاب[۳] بیان کرده است.
نویسنده در برخى موارد، مطالب مشهورى را که حقیقت نداشته و ساختگى بوده، خاطرنشان کرده است؛ به‌عنوان مثال داستان مجعول نابغه ذبیانى و حسان بن ثابت و اینکه حسان شعرهایش را بر نابغه عرضه مى‌کرده و اشکال او به واژه‌هاى «جفنات» و «أسیاف» که حسان در شعرش گفته است و نقد این ادّعا[۴]
نویسنده در پاورقى‌ها، گاه برخى از عبارات را که نیازمند شرح دانسته، تجزیه و ترکیب کرده و توضیح داده است.[۵] و گاه اختلافات صرفى و نحوى و نظر کوفیان و بصریان و... را بیان کرده است[۶]
نویسنده در مواردى براى توضیح بیشتر مطالب از جدول نیز استفاده کرده است[۷]
نویسنده نظر رایج ادیبان و لغویان در مباحث صرف و نحو و لغت را در متن کتاب ذکر کرده است و گاهى اجتهاد و نظر شخصى خود را نیز در مورد برخى از امور ادبى و لغوى در پاورقى بیان کرده است[۸] و گاه بعد از بیان دیدگاه خودش براى تقویت آن به برخى از پایان‌نامه‌هاى دانشگاهى ارجاع داده است؛ به‌عنوان نمونه به پایان‌نامه کارشناسى ارشد جناب «خیرى محمود» استناد کرده که در دانشگاه کویت تحت عنوان «جمع التکسیر فی اللغة العربیة» از آن دفاع شده است[۹]
نویسنده گاه مصوبه‌هاى «مجمع اللغة العربیة فی القاهرة» را که یکى از مراکز مهمّ زبان و ادبیات عربى در جهان اسلام است، در مورد برخى از مباحث صرفى و نحوى در پاورقى بیان کرده است[۱۰]
نویسنده همچنین در مواردى در پاورقى صورت شاذّ و نادر برخى از کلمات و عبارات را در نثر یا نظم مطرح کرده است[۱۱]
نویسنده گاه در پاورقى براى اثبات مطلب خودش به کتاب‌هاى دیگر خود ارجاع داده است؛ به‌طور مثال به کتاب «معجم الخطأ و الصواب فی العربیة» استناد شده است[۱۲]
گاهى نویسنده در پاورقى به برخى از نویسندگان کتاب‌هاى آموزشى زبان عربى اشکال گرفته و خطاى علمى آنان را آشکار ساخته است؛ مثلاً در مصراع معروف فرزدق در مدح حضرت امام سجاد(ع)، «لو لا التشهد کانت لاؤه نعم»، نوشته است برخى پنداشته‌اند که «لاؤه» منصوب است و به فرزدق اشکال کرده‌اند، ولى چنین اشکالى صحیح نیست و بلکه آن کلمه، مرفوع است و... (همان، ص 524</ref> و یا توضیح داده است که گاه نویسندگان کتاب‌هاى قواعد زبان عربى، اصطلاح و قانونى را طرح کرده‌اند که در منابع نحوى قدیم و اصیل یافت نمى‌شود و بنابراین دلیلى ندارد که این مورد هم به اصطلاحات فراوان و بى‌شمار نحوى افزوده شود[۱۳]
نویسنده، مکاتب نحوى را چهار مکتب (بصرى، کوفى، اندلسى و بغدادى) دانسته و درباره هرکدام نیز توضیحات مفیدى عرضه کرده است[۱۴] و گاه برخى از چالش‌هاى علمى آنان را نیز مطرح کرده است؛ به‌عنوان مثال چالش بصریان در مورد این قانون که گفتند: «فاعل، هرگز جمله نمى‌شود»، ولى با نصوصى از ادبیات عربى مواجه شدند که در آن شکّى نیست و فاعل واقع شدن جمله را اثبات مى‌کند مانند این آیه: «ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ» (یوسف: 35) که در آن، فاعل «بدا» جمله است[۱۵]
نویسنده در بحثى انتقادى و جالب، شجاعانه نوشته است که بدیهى است که ما همه تعلیل‌هاى نحویان را در مورد غیر منصرف بودن بخشى از اسم‌ها طرد مى‌کنیم؛ چون عرب‌زبانان این‌گونه که نحویان، منطقى مى‌اندیشند، به زبان و لغت نمى‌نگریستند و همانند آنها عمل نمی‌کردند، پس هر تعلیلى جز این مطلب که: «هکذا نطقت العرب»، مردود است[۱۶]
نویسنده، درباره لهجه‌هاى عربى، بر دو نکته تأکید کرده است:
الف) کلمات بسیارى از لهجه‌هاى قبائل عرب، به‌ویژه قبیله‌هاى هذیل، تمیم، جرهم، مذحج و... در قرآن کریم آمده است؛ به‌طورى‌که برخى گفته‌اند که در آن، پنجاه زبان و لهجه آمده است؛
ب) در قرآن کریم، لهجه قریش غالب است و بر این مطلب، اجماع لغویان گواهى مى‌دهد[۱۷]
نویسنده با ذکر این مطلب که بیشتر نحویان، جمع بستن قیاسى «فَعل» را بر وزن «أفعال» نمى‌پذیرند، افزوده است که: «ولى کشیش، «انستانس کرملى» بر آن است که آنچه که از فصحاء به‌صورت جمع «أفعال» براى «فعل» شنیده شده، بیشتر است از آنچه که به‌صورت «أفعُل» آمده است، مانند «بحث و أبحاث»، «شکل و أشکال»، «شخص و أشخاص» و «لفظ و ألفاظ» و مجمع اللغة العربیة در قاهره نیز جمع بستن فعل را بر وزن أفعال جایز شمرده است[۱۸]
نویسنده گاهى مطلبى مفصل از برخى از کتب ادبى به‌صورت نقل قول مستقیم در پاورقى نقل کرده است؛ به‌عنوان مثال مطلبى از ابن فارس درباره لهجه‌هاى زبان عربى در قرآن. (همان، ص 584</ref>
نویسنده گاهى در پاورقى برخى از لهجه‌ها را نیز یادآور شده است، مثل لهجه کسانى که اسماى مثنا را غیر منصرف مى‌شمارند.[۱۹]
موجز علوم القرآن نویسنده گاه برخى از موارد سماعى و مخالف قیاس را نیز با صراحت در پاورقى بیان کرده است، مثل مضارع «خال» که برخلاف قاعده، «إخال» (با کسر همزه) مى‌شود[۲۰] البته باید توجه داشت که منظور این است: در مضارع متکلم وحده فعل «خال»، «أخالُ» (با فتح همزه) قطعاً صحیح است، ولى به‌صورت سماعى و برخلاف قیاس فقط در این مورد، «إخالُ» نیز جایز است.
نویسنده برخى از مدخل‌ها و مطالب را به الفاظ دیگر ارجاع داده است، مانند ارجاع «یبادید» به «أبادید»[۲۱] و ارجاع «أسماء الشرط» به «شرط»[۲۲] و ارجاع «أیهان» به «هیهات» (همان، ص 184</ref> و ارجاع «المجهول» به «الفعل المبنی للمجهول»[۲۳] به نظر مى‌رسد شبکه ارجاعى بین مدخل‌ها نیز در این کتاب پذیرفتنى و بلکه ستودنى است.
١. موسوعة النحو و الصرف و الإعراب، ص 6
٢.  مثلاً همان، ص 297
٣. مثلاً همان، ص 427
٤. همان، ص 301
٥. به‌طور مثال: همان، ص 113 و 442
٦. به‌عنوان مثال: ص 200 و 480 و 544 و 594 و 715
٧. مثلاً: همان، ص 55، 57، 59، 114، 230، 310، 251، 311، 312، 313 و 572
٨. به‌طور مثال: همان، ص 209 و 480، پاورقى 5
٩. همان، ص 301، پاورقى
١٠. همان، ص 265 و 266 و 267 و 302
١١. همان، ص 297، 298، 372 و 449
١٢. همان، ص 520
١٣. همان، ص 642، پاورقى
١٤. همان، ص 615 - 620
١٥. همان، ص 617، پاورقى
١٦. همان، ص 650، پاورقى
١٧. همان، ص 584
١٨. همان، ص 123
١٩. همان، ص 613
٢٠. همان، ص 357
٢١. همان، ص 721
٢٢. همان، ص 81
٢٣. همان، ص 614
منبع
موسوعة النحو و الصرف و الإعراب، الدکتور امیل بدیع یعقوب، انتشارات استقلال، قم، الطبعة الثالثة، 1383ش (این چاپ، افست از چاپ بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، 1988م است).
برگرفته از سایت ویکی نور

  • صدیقه حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی