شگفتی های طاووس در نهج البلاغه
در این قسمت حضرت (ع) با بیان تولید مثل و آمیزش جنسی طاووس از روی یکی از خرافات آن زمان که دربارة آمیزش طاووس ساخته شده، پرده برداشته و رفع شبهه میکنند.
و مِنْ أعْجَبِها خَلقاً الطّاوُوسُ، الّذِی أقامَهُ فِی أحْکمِ تعْدِیلٍ، و نَضَّدَ أَلوانَهُ فِی أَحْسَنِ تَنْضِیدٍ بِجناحٍ أشرَجَ قَصَبَهُ و ذَنبٍ أطَالَ مَسْحَبَهُ. إذَا درج إلى الاْنْثى نشرهُ مِنْ طیِّهِ، وسما بِهِ مُطِلاًّ على رأْسِهِ کأنّهُ قِلْعُ دارِیٍّ عنجهُ نُوتِیُّهُ یخْتالُ بِألْوانِهِ، و یَمِیسُ بِزَیَفَانِهِ یُفْضِی کَإفْضاءِ الدِّیکَةِ، ویَؤُرُّ بِمَلاقِحِهِ أرَّ الْفُحُولِ الْمُغْتلِمةِ لِلضَّرَابِ. أُحِیلُکَ مِنْ ذلِک عَلَى مُعاینةٍ لا کمنْ یُحِیلُ على ضعِیفٍ إسْنادُهُ، ولوْ کان کزعْمِ منْ یزْعُمُ أنّهُ یُلْقِحُ بِدمْعةٍ تسْفحُها مدامِعُهُ، فتقِفُ فِی ضَفَّتَی جُفُونِهِ ، وأَنَّ أُنْثَاهُ تَطْعَمُ ذلِک ثُمّ تَبِیضُ لا مِنْ لِقاحِ فَحْلٍ الْمُنبَجِسِ و، لَمَا کانَ ذَالِک بِأعْجَبَ مِنْ مُطاعَمَةِ الْغُرابِ!
تعریف لغات مهم:
«مِن طَیِّه»؛ «طَیّ» به معنای تاکردن و پیچیدن است.[i]حرف «مِن» در این خطبه، به معنای«بعد»میباشد؛ آن گاه معنا چنین میشود: طاووس بعد از پیچیده شدن بالهای دُم، آنها را از هم باز میکند.[ii]
«دارىّ»؛داریّ را برخى به شهر دارین، شهر قدیمى در کنار قطیف و بحرین ترجمه کردهاند، امّا یکى از معانى آن ملّاح است که بادبان کشتى را نگه مىدارد.[iii]
«یَمِیسُ»؛از مادة «مِیْس» به معنای حرکت متکبّرانه است[iv]و«زَیَفان»نیز به معنای راه رفتن متکبّرانه است و این کلمه برای تأکید«یَمِیسُ»آمدہ که معنا چنین میشود: «باحرکات متکبّرانه به خود مینازد و خودنمایی میکند.»[v]
«مَلاقِحِه»منظور، اعضای لقاح است،«مَلاقِح»،جمع«مُلقِح»،که صیغة اسم فاعل است، میباشد، یعنی: باردار کننده.[vi]
«ضَفََّة»به معنای ساحل وکنارة دریا یا نهر است؛ که در این خطبه پلکها، به ساحل نهر تشبیه شده است.[vii]
جملة«عَنَجَهُ نُوتِیُّهُ»صفت برای«قِلعُ»است و محلاً مر فوع میباشد.[viii]
جملة«لَمَا کانَ ذلِک بِاَعجَبَ»،جواب شرط برای«ولَو کانَ کَزَعمِ»میباشد، معنا چنین خواهد شد؛ و اگر چنان باشد که بعضی پنداشته اند؛ طاووس بوسیلة اشکی که از چشمش جوشیده، جنس ماده را باردار میکند؛ در این صورت این افسانه، عجیبتر از افسانة تولید مثل کلاغ نیست.[ix]
ترجمه:و از شگفت انگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس است، که آن را در استوارترین شکل موزون بیافرید، و رنگهاى پر و بالش را به نیکوترین رنگها بیاراست، با بالهاى زیبا که پرهاى آن به روى یکدیگر انباشته و دم کشیدهاش که چون به سوى مادّه پیش مىرود آن را چونان چترى گشوده و بر سر خود سایبان مىسازد، گویا بادبان کشتى است که نا خدا آن را بر افراشته است. طاووس به رنگهاى زیباى خود مىنازد، و خوشحال و خرامان دم زیبایش را به این سو و آن سو مىچرخاند، و سوى مادّه مىتازد، چون خروس... با جفت خویش مىآمیزد، این حقیقت را از روى مشاهده مىگویم، نه چون کسى که بر اساس نقل ضعیفى سخن بگوید: اگر کسى خیال کند: «بار دار شدن طاووس به وسیله قطرات اشکى است که در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس مادّه آن را مىنوشد آنگاه بدون آمیزش با همین اشکها تخم گذارى مىکند» افسانه بى اساس است.[x]
طرح دوسؤال
ا) چرا حضرت (ع)اصرار دارند این موضوع خرافی را نقل کنند در حالی که اگر چنین میبود از شگفتیهای عالم به حساب میآمد؟
ج:اگر مردم بخواهند برای اثبات عجائب خلقت به دنبال خرافات بروند، واقعیّت ها متزلزل میشود.[xi]وآیندگان نیز از حقایق به دور میمانند.
2) در حجاز طاووسی وجود نداشتهاست کهحضرت(ع) بارها لقاح جنسنر و ماده آنرا دیده باشند! تا این که بخواهد خرافات را از واقعیّت جدا سازند؟
ج:ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود میگوید: اگر چه در ظاهر در مدینه، پرندهای وجود نداشت، امّا امام علیD این خطبه را در کوفه ایراد نمودهاند، که همه چیز از همه جا، به آن جا آورده میشد، حتّی هدایای پادشاهان؛ از این رو جای تعجّب نیست که حضرت(ع)، طاووس و حرکات آن را با چشم مبارک خود دیده باشند.[xii]
[i]. قرشیّ، سیّدعلی اکبر، آئینة نهج البلاغه، تهران، انتشارات فرهنگ مکتوب، دوّم، پاییز1385، ج2، ص387
[ii]. مکارم شیرازی، همان، ص369
[iii]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، مترجم: محمّد دشتى، قم، اوّل، 1379، ص313
[iv]. قرشیّ، همان، ص387
[v]. مکارم شیرازی، همان، ج۶، ص370
[vi]. قرشیّ، همان، ص387
[vii]. مکارم شیرازی، همان، ص372
[viii]۔ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۴۷
[ix]. افسانة کلاغ؛ می گویند: کلاغ آمیزش جنسی ندارد؛ بلکه به هنگامیکه می خواهد جنس مادہ را باردار کند، منقار خود را در منقار او قرار می دهد و مقداری آب، که در چینه دان دارد، را به مادہ منتقل کردہ و باردارش می کند! (مکارم شیرازی، همان، ص372)
[x]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، مترجم: محمّد دشتى، قم، اوّل، 1379، ص313
[xi]. مکارم شیرازی، همان، ص373