انجمن علمی پژوهشی زبان و ادبیات عربی

وابسته به گروه زبان و ادبیات عرب مؤسسه آموزش عالی بنت الهدی

انجمن علمی پژوهشی زبان و ادبیات عربی

وابسته به گروه زبان و ادبیات عرب مؤسسه آموزش عالی بنت الهدی

انجمن علمی پژوهشی زبان و ادبیات عربی
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

مراجع عشق

چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ب.ظ


   مصدر آن­ها بهشت بود. هیچ گاه متکلّم وحده نبودند و البتّه مع الغیر هم نه، بلکه مع الله بودند. چون التقاء ساکنین محال بود از بین سکون در حوزه و سکون در شهر، فتح را برگزیدند. فعل بودند که هم معنا داشتند و هم زمان، ولی هیچ گاه افعال ناقصه نشدند. حروف مشبهة بالفعل که هیچ، می­توان گفت افعال مقاربه بودند؛ چون قرب خدا را برگزیدند.

  هیچ گاه حاضر نشدند "لن" که نفی ابد می­کند بر سر آنان خراب شود. زندگی ابدی را برگزیدند. حالشان حال خوشی بود. به حروف جر محل نمی­گذاشتند. از دنیا منصرف بودند ولی وقتی جبهه می­رفتند غیر منصرف می­شدند تا شهادت.

  معرب نبودند که با عوامل مختلف رنگ عوض کنند؛ بلکه مبنی بودند آن هم مبنی بر فتح. ازحروف استفهام خیلی استفاده می­کردند. عَلَم بودند.در"ضَرَبَ زیدٌ عمروا" نه با زید میانة خوبی داشتند نه با عمرو، چون یکی همیشه ظالم بود و یکی همیشه مظلوم.

   مسأله زنبوریه[1] باعث نشد مثل زنبور به دیگران نیش بزنند. در هدایه، هدایت شدند و با صمدیه، عبدالصّمد. گاهی احتیاط را در ترک احتیاط می­دانستند. مکررّات مدرّس افغانی را بر نتابیدند.

  از میان کتاب­های مختلف شرح لمعه، جهاد را برگزیدند. سَبق و رِمایه را که خواندند درمیدان جنگ از دیگران سبقت گرفتند"و ما رَمَیتَ اذ رَمَیتَ" را در جبهه به کار بستند. قاعدة یَد، آن ها را از داشتن دست   بی نیاز کرده بود. از سُوق المسلمین فراری بودند و دوکوهه،  سُوق المسلمین آن­ها بود. رؤیت هلالشان در شب­های عملیات بود که یک جا شهریه و مرحمتیشان را از مهدی فاطمه دریافت می­کردند.

  شب عملیات عمامه‌ها به سر نمی­بستند و لباس جُندیّ را خلاف مروّت نمی­دانستند. جز خدا هیچ کس حق نداشت به آن­ها اضافه شود آن ها هم جز خدا به کسی اضافه نمی­شدند. ظرف و شبه ظرف کانون های قدرت نبودند. در تزاحم بین ماندن و رفتن، زحمت رفتن را به خود هموار می کردند. قول و فعلشان با هم تناقض نداشت. برائتشان سوره برائت بود. هیچ گاه به انسانیّت خود شک نکردند که نیازمند اصل استصحاب باشند. عمل به قَطع را هم واجب می­دانستند.

در مقابل این دسته، دسته دیگری است که:

   از میان همه مستحبات، به مستحبات اکل و شرب علاقه وافری داشتند. أطعمه و أشربه را خوب می­خواندند ولی از کتاب جهاد به دلیل مبتلابه نبودن به سادگی می­گذشتند. خواب قیلوله­شان ترک نمی­شد. البتّه کتاب نکاح را آن قدر می­خواندند تا ملکه راسخه­ای گردد که لا تزول بسرعةِ! تنحنح شان ترک نمی­شد. به باب تَخَرخُر[2] علاقه خاصّی داشتند و"کُلُوا و اشرَبُوا" را برجسته­ترین آیة قرآن می­دانستند  و  به جای"و لاتسرفوا"، «حتّی تنفجروا» را صرف می­کردند!  با آن همه درسی که می خواندند تازه وقتی از آن­ها سؤال می­شد: که مُطَوّل چه کتابی است؟ می­گفتند: مطوّل کتابی است در علم فقه، هر آن کس خواند، شود خوشنویس!
   بگذریم، دستة اوّل رستگار شدند؛ اگرچه مَتاجر را با هم می­خواندیم، ولی تجارت آن­ها موفقیّت آمیزتر بود.  

یاد و خاطر همه شهدای دفاع مقدس به ویژه شهدای روحانی گرامی باد...
 

 گلسوم مقدّسی، طلبه مقطع کارشناسی، رشته کلام اسلامی



[1] . مناظره ای علمی است که بین سیبویه و کسائی که از علمای بزرگ علم نحو هستند، در گرفت.

[2] . تَخَرخَرَ یَتَخَرخَرُ تَخَرخُرًا بَطنُهُ: شکمش برجسته و بزرگ شد و تکان خورد.

  • ☆انجمن زبان و ادبیات عرب☆ مؤسسه آموزش عالی بنت الهدی

دلنوشته

شهدای روحانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی